دورانگری از درون حجمگرایی بیرون زد اما به ملاکهای آیندهنگری نزدیکتر بود. تفاوت بارز دورانگری و آیندهنگری در روش نشان دادن حرکات بود. توجه به مرکز تابلو در دورانگری مشهود است و از زندگی مدرن با خطوط برجسته میگوید. با الهام گرفتن از مرکز یک گرداب که در آن انرژی متمرکز است در سال ۱۹۱۳ بود که «ازرا پاوند»، نام ورتیسیسم را برای این جنبش انتخاب کرد. «اومبرتو بوتچونی»، نقاش، مجسمهساز و نظریهپرداز فتوریست ایتالیایی بیانیهای منتشر کرد که در آن گفته بود: همهی آفرینشهای هنری باید از حالتی از چرخهی طوفانی مایه بگیرند. در اصل ازرا پاوند با توجه به همین بیانیه ورتیسیسم را نامگذاری کرد.
اگر بخواهیم مشهورترین نقاش این سبک را بشناسیم باید «ویندهام لوئیس» را معرفی کنیم. او معتقد بود نقاشی میبایست بیانگر پیچیدگی و دگرگونی سریع دنیای معاصر باشد. همین باعث شد که سبکی را ابداع کند که نیمه انتزاعی بود و بیننده را با زاویههای تند مواجه میکرد. در این سبک زاویهدار بودن، وضوح و پویایی اهمیت دارد. یک نوع سادهسازی در اصل شبحهای انسان را به شکلهای هنری ساده با لبههای واضح و تعداد محدودی از رنگ بدون رنگهای فرعی تبدیل میکند. بهطور معمول رنگها آبدار هستند، اما روشن نیستند، رنگها با اینکه باعث تنش و اضطراب میشوند اما بیشتر اوقات چشم بیننده را تحریک نمیکند. هنرمندان این سبک با استفاده از ابزار تناقض، طنز و بلاغت، انرژی و پویایی عصر ماشین مدرن را جشن گرفتند و به سنتهای هنری بریتانیا حمله کردنند در نتیجه اولین گروه آوانگارد رادیکال انگلستان شدند که هنر را به صنعتی شدن ربط دادند.
ورتیسیسم به عنوان یک جنبش، یادآور نقاشیهای اوایل قرن بیستم لندن است. سبک هندسی، مورد علاقهی این هنرمندان بود تا جایی که به سمت انتزاع متمایل میشدند. گاهی ورتیسیسم را با فوتوریسم مقایسه میکنند. اگر بخواهیم یک تفاوت اساسی بین این دو سبک مشخص کنیم به این نتیجه میرسیم که ورتیسیسم به انتزاع نزدیکتر است.
در سال ۱۹۱۵ نمایشگاهی از آثار ورتیسیسم برگزار شد اما چیزی نگذشت که این جنبش به دلیل جنگ جهانی اول، برکنار شد و تقریباً برای یک قرن فراموش شد. این موضوع، علاقه به هنرمندان این سبک و قیمت آثارشان را بالا برد. همچنین نقش مهمی در شکلگیری هنر انتزاعی در انگلستان ایفا کرد. «گورو اکس» سالهای پس از جنگ برای زنده کردن این جنبش تلاش بسیاری کرد اما به نتیجهای نرسید. نابودی این جنبش برمیگردد به ویرانیهای گستردهی جنگ که با کشته شدن هنرمندانی که در جنگ خدمت میکردند و عدم علاقهی مردم به هنر در شرایط جنگ همراه بود. با اینحال این سبک تاثیرات بهسزایی بر جنبشهای بعدی خود گذاشت و حتی امروزه نیز مورد قدردانی هنرمندان سراسر جهان قرار گرفته است. ورتیسیست حول جذابیت عصر ماشین میچرخید و مانند کوبیستها واقعیت را بهصورت تکهتکه ارائه میکرد. در آخر نکتهی قابل عنوان این است که ورتیسیسم یکی از معدود جنبشهای آوانگارد از اوایل قرن بیستم به شمار میرفت که شامل زنان هنرمندی، از جمله؛ جیسکا دیزمور و هلن ساندرز بود.