کازیمیر مالویچ آغازگر این سبک بود. هم زمان با مالویچ، پیت موندریان با سبکی جدید و ایستادن در مقابل اکسپرسیونیسم ظهور کرد. شورش علیه ماهیت بیانی و انتزاعی هنر اکسپرسیونیستی، از مهمترین ویژگیهای هنر مینیمال است. برخی معتقد هستند این سبک ماهیتی سرکش دارد، چرا که هدف آن منتقل کردن سادهترین معانی رنگها و اشکال است. این سبک، شکلی افراطی از هنر انتزاعی را تشکیل میدهد که سال ۱۹۶۰ در ایالت متحده توسعه پیدا کرد و شکوفا شد. خطوط هندسی در نهایت سادگی هستند و فرمها بیشتر از محتوای گویا، فاصله میگیرند. اینکه هنر باید واقعیت خاص خود را داشته باشد و تقلیدی از چیز دیگر نباشد، ایدهآل سبک مینیمالیسم بود. مینیمال نمایانگر جنبهای از دنیای واقعی و یا بازتاب یک احساس نبود. هنرمند در این جنبش فقط به آنچه در مقابلش است، پاسخ میدهد. از لحاظ زیباییشناسی، هنر مینیمالیستی شکل خالص زیبایی را نشان میدهد. این سبک، با ویژگیهایی همچون؛ حقیقت، نظم، هماهنگی و سادگی پیوند تنگاتنگی دارد. تظاهر نکردن به چیزی غیر از آنچه هست، ویژگی با اهمیت این سبک شمرده میشود. فرانک استلا در مورد نقاشیهایش گفته بود: آنچه میبینی، همان چیزیست که میبینی.
هنرمندان سبک مینیمالیسم، با حذف عناصر تزئینی، فیگوراتیو و بازنمایی، بر عناصر بافتی و مادی در قالبی انتزاعی بکر تمرکز داشتند. آنها میخواستند، بینندگان واکنشی فوری، مطلق و صرفاً بصری به آثارشان داشته باشند و معتقد بودنند؛ اینگونه واکنش بصری، یک ارتباط و تجربهی شخصی با آثارشان بهوجود میآورد تا با کیفیتهای رنگ، فرم، فضا و... بهصورت ویژهای همگام شوند. از آنجایی که این جنبش معرف شیوهی جدیدی از نگاه، خلق و تجربهی آثار هنری بود، میتوان گفت: تاثیر به سزایی در تاریخ مدرنیسم داشت. استفاده کردن از فرمهای بسیار ساده و کمترین طیف رنگ، شیوهی این سبک هنریست. ایجاد تصاویر متعددی از یک شکل، به ویژه اشکال هندسی ساده، مانند: خطوط و مربع در این هنر جایگاه دارد. مربع و مستطیل مهمترین فرمهای مورد استفاده در هنر مینیمالیستی هستند. ساختار و ظاهر ساده نیز از ویژگیهای دیگر است. مورد دیگر انتخاب رنگهای محدود است. آثار اولیه بیشتر تک رنگ، محدود به یک رنگ و یا رنگهایی مانند(سیاه، خاکستری و سفید) بودنند که اثر هنری را خنثی نشان میدادند. در این نوع آثار هنری هیچ نوع سایهای وجود ندارد.
هنرمند مینیمالیست، شخصیت یا احساسات خود را در اثر هنریاش نشان نمیدهد. در اصل نقاشیها بیشتر در مورد هندسه و رنگ هستند. میشود گفت: هنر برای هنر است نه برای احساس. در هنر مینیمالیستی تجربهی بیننده در اولویت قرار دارد. سادگی و کاهش فرم باعث میشود، بیننده بهطور مستقیم با اثر درگیر شود. جنبش هنری مینیمالیسم این نگرش که فقط طبقهی نخبه باید لذت ببرند را از بین برد. آنها همچون هنر مفهومی، ساختارهای موجود برای ساخت، اشاعه و مشاهده هنر را به چالش کشیدند. با استناد به استدلال آنها، اهمیت دادن به ابژهی هنری نابجاست، زیرا در راستای توجه به دنیای نخبههاست که در آن صورت، تنها افراد معدودی میتوانستند از آن لذت ببرند. این جنبش معتقد است که زیبایی در چشمان بیننده است. هنر مینیمالیسم، سادهگرایی افراطی را به تصویر کشید. از آنجایی که این هنر در استفاده از عناصر اساسی و ابتدایی اصرار داشت، به ABC ART هم مشهور شد. هنرمندان این سبک از کاربرد آن در محصولات اقتصادی و تجاری خودداری میکردنند.
مینیمالیسم با کشور ژاپن از نظر ریشههای فلسفی ارتباط داشت. بخشی از فرهنگ ژاپن در فلسفهی ذن ریشه دوانده. از اینرو بعضی اعتقاد دارند؛ مینیمالیسم نیز به معنویت و دیدگاه ژاپن مرتبط است. در هنر ژاپن سادگی از اصول اولیه و در هنر مینیمالیستی از اصول فراموشنشدنیست. با این اوصاف میتوان گفت: این سادگی محض، وجه اشتراک فرهنگ ژاپن و مینیمالیسم شناخته میشود زیرا در این سبک به عناصر طبیعی و ذات توجهی ویژهای شده است. پیروان ذن جملهی معروفی داشتند؛ «حقیقت مستقیم در چشمان شما قرار دارد. این همه چیز است. دیگر چه میخواهید؟ آیا کافی نیست؟»
از هنرمندان این سبک، میتوان از دیوید اسمیت، دونالد جاد، دن فلاوین، کارل آندره، ارنست تروا، رونالد بلادن، رابرت رایمن و... نام برد. بعضی از آنها معتقد بودنند نقاشی باید معجزهآسا باشد. همانطور که اشاره شد، مینیمالیسم در مدرنیسم ریشه دارد و گاهی در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی میایستد و به سمت پست مدرن حرکت میکند. مینیمالیستها سعی داشتند تا با حذف کردن هر نوع عنصری که طیف سنتی داشته باشد ازجمله؛ تفاسیر اجتماعی، عاطفه و احساس، بهطور کلی مفهوم، استعاره، گرایشهای سمبولیستی، اشاره به معنویت و خواستگاههای فرامعنوی، هرگونه بیان شخصی را کنار بزنند. حتی استفاده از رنگ برای ابراز و عنوان کردن احساسات نبود بلکه تشخیص فضا و صرفاً ترسیم، هدف آن بود. نگاه هنری در این جنبش، منطقی و همراه با مفاهیم فیزیک عمومی مانند: تصاعدهای ریاضی و جاذبه بود. استفاده از خطوط راست و بهکار بردن ایجاز در آثار مورد توجه قرار داشت. سادهگرایی یا مینیمالیسم یا کمینهگرایی را میتوان نقطهی مقابل رئالیسم دانست. برای منتقدان و مردمی که معتقد بودنند؛ آثار هنری باید نمایشی بصری باشد، مینیمالیسم همیشه خالی از احساس و معنا شناخته میشود.