این سبک تمامی فرمهای سنتی هنر را کنار زد و رویدادهای واقعی یا داستانهای تاریخی را بهعنوان موضوع نقاشی، جایگزین تصاویری آرمانگرایانه کرد. با حقیقت و دقت به تصویر کشیدن افراد و موقعیتهای معاصر(واقعی) موضوعی بود که رئالیستها دنبال آن بودنند. آثار رئالیستی، انعکاسدهندهی تغییرات ناشی از انقلابهای صنعتی و تجاریست. نقاشی از مردمی که از هر طبقهای بودنند و در موقعیتهای معمولی زندگی میکردند. عامهپسند و قابل درک بودن نقاشی در این سبک مشاهده میشود. در اصل بازنگری هنرمند از محیط اطراف و اتفاقات پیرامون، رئال است. نقاشی واقعگرایانه که بسیاری از مردم آن را بهعنوان«هنر واقعی» میشناسند، ممکن است برای افراد مختلف معناهای متفاوتی داشته باشد. برای برخی ممکن است بهمعنای هایپررئالیسم باشد و بخواهند یک نقاشی شبیه عکس جلوه کند. اما حقیقت این است که نقاشیها فراتر از آنچه دوربین ثبت میکند، هستند.
واقعگرایی در گستردهترین معنای خود، طیف وسیعی از جریانهای زیباشناختی را در فرهنگ در برگرفته است. رئالیسم یکی از جنبشهای هنر مدرن بود که این تصور موجود را به چالش کشید که هنر فقط ثروتمندترین و تاثیرگذارترین افراد جامعه را به تصویر میکشد یا برای آنها خلق شده است. این سبک تمام فرمهای سنتی هنر را نفی کرد و رویدادهای واقعی را، بهعنوان موضوع نقاشی، جایگزین تصاویری آرمان گرایانه ساخت. زمانی بود که نقاشیها همه از تخیل بودند و فقط موضوعات زیبا و قهرمانانه را نشان میدادند. تا اینکه روزی شاعر و روزنامهنگاری بهنام شارل بودلر، هنرمندان را به چالش کشید تا «جنبههای معمولی زندگی مدرن را ترسیم کنند و در آنها کیفیتی بزرگ و حماسی پیدا کنند». آثار رئالیستی بر اساس دانش و تجربه بود(در مقایسه با تخیل که الهامبخش رمانتیسیسم است). شخصیتهای این تصاویر ترکیبی پیچیده از خوب و بد هستند و از خواستههای واقعی زندگی مانند؛ خودخواهی، شهوت و عدم اطمینان الهام گرفته شدهاند. چند هنرمند مهم هستند که بخشی از جنبش هنر رئالیستی بودنند؛ معروفترین آنها در این سبک؛ گوستاو کوربه است. از دیگر هنرمندان برجستهی این سبک میتوان به ژانفرانسوامیله، انورهدومیه، ایوانشیشکین، ادوارد مانه و کرامسکوی اشاره کرد.
ما وقتی با اثری مواجه میشویم، بیشتر اوقات به این میاندیشیم که چهقدر باورپذیر و واقعی بوده است. حالا تفاوت ندارد که یک فیلم، یک رمان یا یک نقاشی باشد. در اصل موضوع این است؛ ترجیح میدهید به تجربیات زندگی واقعی، نزدیک باشید. رئالیسم یکی از دورههای هنری کلیدی در تاریخ بشر است که طی آن هنرمندان تحولی عمیق در شیوهی خلق، تعریف و مفهومسازی هنر ایجاد کردنند. مبانی کار در این سبک صادقانهنگری و صادقانه اندیشیدن است و انتقال دادن موضوعات بدون کمو کاست و عوامفریبی برای ذهن بیننده. در اصل سعی میشود تخیلات غیر واقعی بهوجود نیاید و شعار دادن موضوع نیست. رئالیستها به هیچ عنوان بهدنبال به تصویردرآوردن صحنههای ناب، زیبا و تجمل زندگی نیستند. زشت را زشت و زیبا را زیبا میکشد.
کوستاوکوربه نقاش میگوید: من اصلاً نمیتوانم فرشتهای را بکشم که او را هرگز ندیدهام. فرشته را نشانم دهید تا بتوانم تابلویی از پیکرش بکشم. این تفکر و روش را میتوان نقطهی مقابل رومانتیسیسم دانست. نقش مهم رئالیسم را در تبلیغات اجتماعی و سیاسی نمیتوان نادیده گرفت. هنرمند رئالیست از آثارش بهره میبرد تا برای جلب توجه از ناعدالتیهای اجتماعی مانند؛ فقر و تبعیض استفاده کند. ایجاد فهم و همدردی بین طبقات اجتماعی مختلف و ترویج دادن تغییرات اجتماعی، سعی دیگر این هنرمندان است. رئالیسم در هنر بهصورت عمومی تلاشیست برای بازنمایی واقعی موضوع بدون رفتار ساختگی و پرهیز از عناصر گمانهزنی و فراطبیعی. این در حالی ست که این سبک بر بازنمایی طبیعتگرایانه و انحراف از ایدهآلسازی هنر آکادمیک قبلی استوار است و میتوان گفت اغلب به یک جنبش تاریخی هنری خاص اشاره دارد که پس از انقلاب فرانسه آغاز شد. برای بسیاری از هنرمندان علاقهمند به ایدهی رئالیسم، جامعهی فرانسه منبع دائمی الهام است. همانطور که از اصطلاح رئالیسم برمیآید، سنت رئالیستی به جای مناظر و تمثیلهای دراماتیک، به تصویرسازی دقیق زندگی واقعی علاقه داشت.
رئالیستها علیه موضوعات عجیب و غریب، عاطفه گرایی و درام اغراق آمیز جنبش رمانتیک شوریدند و تلاش کردند تا افراد و موقعیتهای واقعی و معمولی معاصر را با حقیقت و دقت به تصویر بکشند و از جنبههای ناخوشایند یا تیرهی زندگی اجتناب نکنند. هدف این جنبش تمرکز بر موضوعات و رویدادهای غیر ایدهآل بود که قبلاً در آثار هنری رد شده بودند. در آثار رئالیستی، همه طبقات در موقعیتهایی که در زندگی عادی به وجود میآید، به تصویر کشیده میشوند. رئالیسم عمدتاً به این موضوع میپردازد که چگونه اشیا در چشم، ظاهر میشوند نه اینکه حاوی بازنماییهای ایدهآل از جهان باشند.
رئالیسم مکتبهای زیادی دارد. برای مثال رئالیسم سوسیالیست، هایپررئال و فتورئالیسم زیر شاخه هایی از این سبک هستند. رئالیسم سوسیالیستی به معنای واقع گرایی جامعه گرا است که در دورهی حکومتی شوروی در روسیه و بعدتر در کشورهای کمونیستی دیگر آشکار شد. نقاشانی چون پیکاسو، کمالالملک، ون گوگ، کوربه، مرتضی کاتوزیان و بسیاری دیگر از هنرمندان آثاری در این سبک خلق کردهاند. سبک ناتورالیسم که به نقاشی واقعگرا از طبیعت شناخته شده است نیز از زیر شاخه های سبک رئالیسم است.
گوستاوکوربه، ادوارد مانه و دیگران بهطور خودخواسته به سراغ موضوعات جنجالی رفتند و از رسانه برای گسترده کردن محبوبیت خود استفاده کردنند. بعد از اینکه رواج نقاشی در روزنامهها و رسانههای گروهی آن هم در طول انقلاب صنعتی گسترده شد، این سبک مفهوم تازهای از هنرمند روزنامهنگار را معرفی کرد. رئالیسم که بهعنوان آغازگر هنر مدرن تلقی میشود، به علت اعتقادش به زندگی روزانه و جهان مدرن از موضوعات قابل قبول هنریست. اهداف مدرنیسم که ترقیخواهانه بود، مورد پذیرش قرار گرفت و از نظر فلسفی دنبال شد. ارتباط مشخص و واضح این سبک با نحوهی شکلگیری زندگی بهصورت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در اواسط قرن ۱۹ مشهود بود و این شد که در تضاد با ایدههای زیبایی هنر، تصاویری زشت و بی پرده خلق شدند که از لحظات ناخوشایند زندگی میگفت؛ آن هم با استفاده از رنگهای تیره و خاکی...